" من به تو چشم دوختم 3>> " پارت ۱۵
کوک ویو :
وونگ داشت چادر رو نصب میکرد و من چون ات بغلم بود نتونشتم کمک کنم..
بجای من جینهو بعد از نصب چادرش رفت و کمک وونگ کرد..
به ات نگا کردم که کم کم داشت چشاشو باز میکرد..
همونجور که بغلم بود با دستش چشاشو میمالوند..
کوک : بسه دیگه به تهش رسیدی
ات : جان ؟ اها باشه !
کیوت خر هنوز ویندوزش بالا نیومد..
ات : هاا..من چرا بغل توعم؟
کوک : بیدار نشدی بغلت کذدم و اوردمت..
ات : اها..مرسی
اومد پایین و با حالت پرسشی گفت : کدوم چادر برا ماعه؟وسایلم کو؟
کوک : اون چادر آبیه.. وسایلت رو من میارم..
باشه ای گفت و رفت سمت چادر..
منم وسایلا رو اوردم و گذاشتم تو..
وقت نهار شد و قرار شد که هر گروهی خودشون گذاشونو درست کنن ، منو وونگ گوشت رو سرخ کردیم و ات و جینا زیر انداز رو پهن کردن و کیمچی و برگ پریلا و وسایل رو گذاشتن..
شروع کردیم غذا خوردن
وونگ رفت چادر بخوابه و فقط ما سه تا موندیم..
جینا : ا..ات من متاسفم
ات : متاسف بنظر نمیای
جینا : ببخشید..
ات : من غذام تموم شد میرم اطراف رو میگردم..
کوک : صبر کن منم بیام..گم میشی تنهایی
ات : اوك..
ادامه دارد..
.
وونگ داشت چادر رو نصب میکرد و من چون ات بغلم بود نتونشتم کمک کنم..
بجای من جینهو بعد از نصب چادرش رفت و کمک وونگ کرد..
به ات نگا کردم که کم کم داشت چشاشو باز میکرد..
همونجور که بغلم بود با دستش چشاشو میمالوند..
کوک : بسه دیگه به تهش رسیدی
ات : جان ؟ اها باشه !
کیوت خر هنوز ویندوزش بالا نیومد..
ات : هاا..من چرا بغل توعم؟
کوک : بیدار نشدی بغلت کذدم و اوردمت..
ات : اها..مرسی
اومد پایین و با حالت پرسشی گفت : کدوم چادر برا ماعه؟وسایلم کو؟
کوک : اون چادر آبیه.. وسایلت رو من میارم..
باشه ای گفت و رفت سمت چادر..
منم وسایلا رو اوردم و گذاشتم تو..
وقت نهار شد و قرار شد که هر گروهی خودشون گذاشونو درست کنن ، منو وونگ گوشت رو سرخ کردیم و ات و جینا زیر انداز رو پهن کردن و کیمچی و برگ پریلا و وسایل رو گذاشتن..
شروع کردیم غذا خوردن
وونگ رفت چادر بخوابه و فقط ما سه تا موندیم..
جینا : ا..ات من متاسفم
ات : متاسف بنظر نمیای
جینا : ببخشید..
ات : من غذام تموم شد میرم اطراف رو میگردم..
کوک : صبر کن منم بیام..گم میشی تنهایی
ات : اوك..
ادامه دارد..
.
۸.۲k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.